حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حضرت محمد (ص)


پیامبر (ص) در سال هفتم هجرت تصمیم به دعوت فرمانروایان و پادشاهان ممالک اطراف گرفت. سپس نامه هایی به امپراتور روم شرقی، نجاشی و نیز امیر غسانیان شام و امیر یمامه فرستاد. در همین سال پیامبر (ص) بر یهودیان خیبر پیروز شد که پیش از آن چندین بار با دشمنان بر ضد او هم پیمان شده بودند و آن حضرت از جانب ایشان آسوده خاطر نبود، قلعه خیبر که در نزدیکی مدینه واقع شده بود‌، به تصرف مسلمانان در آمد و پیامبر (ص) پذیرفت که یهودیان به کار زراعت خویش در آن منطقه ادامه دهند و هر سال از محصول خود بخشی به مسلمانان بپردازند، پیامبر (ص) به مدینه بازگشت، اما گسیل داشتن سپاهیان و کاروانها به اطراف و اکناف ادامه داشت.عکاس-حسام الدین شفیعیان ===================== قرآن کریم-سوره ی

در سال هشتم هجرت قریشیان پیمان خود را شکستند و شبانگاه بر طایفه‌ای که با مسلمانان هم پیمان بودند، هجوم بردند. بدین سبب، پیامبر (ص) با سپاهی انبوه قصد مکه کرد و شب هنگام بیرون مکه اردو زد. ابوسفیان، بزرگ مشرکان به شفاعت عباس عموی پیامبر (‌ص)، نزد آن حضرت آمد و اظهار اسلام کرد و پیامبر (ص) خانه او را جایگاه امن قرار داد. لشکر اسلام بی‌مقاومتی وارد مکه شد و پیامبر ‌(ص) بلافاصله فرمان عفو عمومی صادر کرد و خود به درون کعبه شد و خانه را از بتان پاک فرمود. آن گاه بر بلندی صفا نشست و همگی مردم با او دست بیعت دادند.

هنوز 15 روز از اقامت پیامبر (ص) در مکه نگذشته بود که برخی از طوایف پرشمار و مسلمان نشده جزیره العرب بر ضد آن حضرت متحد شدند. پیامبر (ص) با لشکری انبوه از مسلمانان از مکه بیرون آمد و چون به جایی به نام حنین رسید، دشمنان که در دره‌های اطراف کمین کرده بودند، به تیراندازی پرداختند. شدت تیرباران چنان بود که سپاه اسلام روی به عقب نهاد، گروهی اندک بر جای ماندند، ولی سرانجام گریختگان نیز بازگشتند و بر سپاه دشمن هجوم بردند و آن ها را شکست دادند.

در تابستان سال نهم هجرت به پیامبر (ص) خبر رسید که رومیان لشکری ساخته اند و قصد حمله به مدینه دارند . پیامبر (ص) و مسلمانان به مقابله رفتند تا به تبوک رسیدند، ولی جنگی رخ نداد و پیامبر (ص) پس از عقد پیمانهایی با قبایل آن حدود به مدینه بازگشت. پس از این ماجرا که به غزوه تبوک شهرت یافت. 

در اوایل سال 11 هجرت بیماری و رحلت پیامبر (ص) پیش آمد. وفات پیامبر (ص) در 28 صفر سال 11 هجرت، یا به روایتی در 12 ربیع الاول همان سال در 63 سالگی روی داد. در آن وقت از فرزندان او جز حضرت فاطمه (ع) کسی زنده نبود. دیگر فرزندانش، از جمله ابراهیم که یکی دو سال پیش از وفات پیامبر‌ (ص) به دنیا آمد، همگی در گذشته بودند. پیکر مطهر پیامبر (ص) را امام علی (ع) به یاری چند تن دیگر از خاندان او غسل داد و کفن کرد و در خانه‌اش ( که اینک داخل در مسجد مدینه است) به خاک سپردند.

حضرت محمد (ص)

رخ زتابان زتابان گذری گذر از هر گذری تا گذریعکاس-حسام الدین شفیعیان




۱۴ نفر از قریش نزد پیامبر(ص) آمدند و گفتند یا محمد هر پیامبرى براى اثبات نبوت خود، داراى معجزه‌اى بود. ما می‌خواهیم معجزه‌اى از جانب تو براى ما آشکار شود.

معجزه، از مصدر «اعجاز» به معناى درماندگى، ناتوانى و نیز پایان هر چیز است. (معجم مقاییس اللّغة، ج 2، ص221) اعجاز، به معناى ناتوان کردن یا ناتوان یافتن دیگرى است. بنابراین در اصطلاح، عملی است که از سوی برگزیدگان الهی صادر می‌شود، به گونه‌ای که سایرین از انجام چنین عملی عاجزند. امام صادق علیه‌السلام درباره علت عطای معجزه به انبیا و برگزیدگان الهی فرمود: لِیَکُونَ دَلِیلًا عَلَى صِدْقِ مَنْ أَتَى بِهِ وَ الْمُعْجِزَةُ عَلَامَةٌ لِلَّهِ لَایُعْطِیهَا إِلَّا أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِیُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ کَذِبِ الْکَاذِب‏؛ براى آنکه دلیل بر صدق و راستى گفتار ایشان باشد، و معجزه علامت و نشانه‌‏ای است که خداوند عطا نمی‌فرماید مگر به انبیا و رسل و حجج خود، تا درستى گفتار راستگو و دروغ دروغگو شناخته شود.» (علل الشرائع، ج‏1، ص122) از این جهت یکی از صادره‌های منسوب به پیامبر(ص) و اهل‌بیت وحی علیهم‌السلام، معجزاتی است که به‌مناسبت‌های مختلف از سوی ایشان صورت می‌گرفت


یکی از یاران امام صادق علیه‌السلام از آن حضرت نقل می‌کند که 14 نفر در شب چهاردهم ماه ذی‌الحجه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند؛ گفتند: یا محمد هر پیامبرى براى اثبات نبوت خود، داراى آیت و معجزه‌اى بوده است. ما می‌خواهیم که معجزه‌اى از جانب تو براى ما آشکار شود. پیامبر گفت: مقصود شما از این گفتار چیست؟ مَا الَّذِی‏ تُرِیدُون‏? گفتند اگر نزد خداى خود داراى قدر و منزلتی، فرمان بده تا ماه به دو نیمه شود. پس از این درخواست، جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: یا محمد، خداوند بر تو سلام و درود فرستاده و گوید: من هر چیزى را در فرمان تو قرار داده‌ام؛ سپس پیامبر سر خود را به طرف آسمان بلند کرد و فرمان داد تا ماه به دو نیمه شود پس از این فرمان ماه به دو نیمه شد. پیامبر سجده شکر بر جاى آورد و اصحاب که با وى بودند نیز سجده کردند. فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ ع وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ: إِنِّی قَدْ أَمَرْتُ کُلَّ شَیْ‏ءٍ بِطَاعَتِکَ، فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَأَمَرَ الْقَمَرَ أَنْ یَنْقَطِعَ قِطْعَتَیْنِ، فَانْقَطَعَ قِطْعَتَیْنِ فَسَجَدَ النَّبِیُّ ص شُکْراً لِلَّهِ- وَ سَجَدَ شِیعَتُنَا.


سپس پیامبر سر خویش را از سجده برداشت و دوباره به طرف آسمان بلند کرد. اصحاب نیز همان عمل را انجام دادند؛ سپس پیامبر خواست که ماه به صورت اول خود برگردد. ماه نیز به حالت اول خود بازگشت، سپس آن 14 نفر گفتند یا محمد موقعى که مسافران ما از یمن و شام باز آیند. از آن‌ها سؤال خواهیم کرد که آیا چنین منظره‌اى را در آن ممالک دیده‌اند یا نه؟ اگر بگویند که انشقاق ماه را دیده‌اند، یقین خواهیم کرد که این عمل از نزد پروردگار تو بوده است و اگر بگویند که چنین انشقاقى را در آن سامان ندیده‌اند. معلوم می‌شود که عمل تو سحر و جادوئى بیش نخواهد بود سپس این آیات نازل شد. (اقْتَرَبَتِ‌ السَّاعَةُ وَ انْشَقَ‌ الْقَمَرُ؛ نزدیک شد قیامت و از هم شکافت ماه)، (وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِر؛ و هرگاه نشانه‌‏اى ببینند روى بگردانند و گویند: «سحرى دائم است.»  (إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج‏1، ص411)

در نقل دیگری آمده است پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله در حجر اسماعیل نشسته بود و قریش با هم گفت‌وگو مى‏‌کردند و به یکدیگر مى‌‏گفتند: محمّد ما را عاجز کرده، نمى‏‌دانیم چه کار کنیم؟ بعضى از آنها گفتند: برخیزید برویم از او بخواهیم که علامتى در آسمان به ما نشان دهد؛ زیرا سحر در آسمان اثر نمى‏‌کند. به سوى پیامبر اکرم‏ - صلّى اللَّه علیه و آله- روانه شدند و گفتند: اى محمّد! اگر تو ساحر نیستى، علامتى را در آسمان به ما نشان بده؛ چون ما مى‏‌دانیم که سحر در آسمان اثر نمى‏‌کند. حضرت فرمود: «این ماه شب چهارده را مى‌‏شناسید؟». أَلَسْتُمْ تَرَوْنَ هَذَا الْقَمَرَ فِی تَمَامِهِ لِأَرْبَعَ عَشْرَة

گفتند: بله
حضرت فرمود: «آیا مى‏‌خواهید علامت شما، این ماه باشد؟» قَالَ أَفَتُحِبُّونَ أَنْ تَکُونَ الْآیَةُ مِنْ قِبَلِهِ وَ جِهَتِه‏
گفتند: بله
حضرت با انگشت مبارک به ماه اشاره کرد. ماه دو نیمه شد؛ نیمى در پشت کعبه قرار گرفت و نیمى دیگر در بالاى کوه ابوقبیس و مردم نگاه مى‏‌کردند.

سپس گفتند: ماه را به جاى خود برگردان. حضرت دوباره با دستش به نیمى که در پشت کعبه بود اشاره کرد و با دست دیگرش به نیمى که در کوه ابو قبیس بود، آنها نزدیک هم شدند و به هم چسبیدند و ماه در جاى خود قرار گرفت.

مشرکان گفتند برخیزید، سحر محمّد در آسمان نیز اثر کرد! خداوند متعال درباره شقّ القمر و عکس‌العمل ناشایست قریش، این آیات را نازل کرد: اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِر (الخرائج و الجرائح، ج‏1، ص142)

حضرت محمد (ص)

عثمان بن عفان (۵۷۶ – ۶۵۶ میلادی) سومین خلیفه مسلمانان پس از درگذشت محمد، پیامبر اسلام بود. او از سال ۲۳ تا ۳۵ هجری قمری مصادف با ۶۴۴ تا ۶۵۶ میلادی بر سرزمین‌های اسلامی و فتوحات جدید خود زمامداری نمود. او دعوت محمد را پذیرفت و مسلمان شد.[۱] عثمان در شمار مهاجران به حبشه بود، اما به زودی به مکه بازگشت و به مدینه مهاجرت کرد. وی در مدینه به ترتیب با دو دختر محمد رقیه و ام کلثوم ازدواج نمود و لذا به ذوالنورین مشهور گشت. در زمان ابوبکر وی از افراد نزدیک به او بوده و کاتب وی به‌شمار می‌آمد. در دوره عمر نیز از نفوذ قابل توجهی برخوردار بود. در زمان او بسیاری از سرزمین‌های خاورمیانه امروزی مانند قفقاز، خراسان، ایران، قبرس و قسمتهایی از شمال آفریقا فتح شد. عثمان ۴۹ روز آخر عمر خود را در محاصره مخالفین و معترضین خود بود که نهایتاً به قتل او انجامید.[۲] عثمان همچنین نسخه‌ای رسمی از قرآن را جمع‌آوری و به ثبت رسانید. پس از قتل عثمان اختلافات گروه‌های مسلمانان و سرزمین‌های متحده اسلامی (مثل شام، عراق، حجاز و مصر) بیشتر شد، این ناسازگاری‌های سیاسی و دینی منجر به درگیری‌هایی موسوم به فتنه اول و دوم گردید.[۳]

عثمان خانواده توانگری داشت و خود بازرگانی دارا بود. عثمان پس از دوستی با محمد در میان مسلمانان از لحاظ اجتماعی و اقتصادی از افراد سطح بالا به‌شمار می‌رفت. عثمان به ندرت پیشنهادهای نوآورانه ارائه می‌داد ولی با این وجود همواره رضایت محمد و دیگر مسلمانان را در پیشنهادهایش دارا بود. در نخستین سال‌های تاریخ اسلام وی شخصی مطیع و منفعل و نظراتش با تصمیمات جمعی مسلمانان همسو بود
عثمان از اولین اسلام‌آورندگان السابقون بود.[۱۱] وی از طایفهٔ بنی‌امیه و یکی از تجار و ثروتمندان مکه بود.

از کارهای عثمان جمع‌آوری قرآن و به‌وجود آوردن نسخهٔ واحد برای قرآن بود که در زمان خلیفهٔ اول با نظارت و اجماع صحابه صورت گرفت. در دوران خلافت او، قلمرو تصرف‌شده توسط مسلمانان به اوج خود در دوران خلافت رسید، این بزرگ شدن قلمرو اسلامی باعث به‌وجود آمدن مسایل تازه‌ای در نحوهٔ تعامل جامعهٔ اولیهٔ اسلامی و قلمروهای تازه بدست آمدهٔ اسلامی شد که عثمان که در آن زمان به پیری رسیده بود، نتوانست به‌خوبی از عهدهٔ این امر بربیاید.[۱۱] در زمان او دامنهٔ قلمرو اسلامی به بلخ و قبرس رسید. او برای کنترل بیشتر اعضای خاندان خود را به امیری فرستاد.[۲۰] مردم بر اثر غنیمت‌های گستردهٔ جنگی که کشورگشایی‌ها در پی داشت، زندگیشان از فقر و گوشه‌گیری زمان محمد به اشرافی‌گری تغییر کرده بود و عده‌ای، از رواج اشرافی‌گری شکایت داشتند.[۲۱][۲۲]

نیمهٔ اول خلافت عثمان به خوبی پیش رفت. در این مدت دولت نیز پایدار بود، ولی با شروع سال ۳۱ هـ آشوب‌ها و تحرکات گروهای مخالف شروع به نمایان شدن و شدت گرفتن کرد که تا پایان دوره‌اش و دورهٔ خلفای راشدین ادامه یافت.[۲۳] دلیل آن این بود که عثمان برای بعضی نزدیکان و فامیلش با بخشش منصب فرماندار استان، خوب‌بینی کرده بود که اعتراض‌ها و شکایت‌هایی از ستم نزدیکانش در پی داشت و ستم‌دیدگان خواستار برکناری آن‌ها شدند،[۲۴] بعضی دیگر هم از اشرافی‌گری که در مدینه رایج شده بود شکایت داشتند؛[۲۲] به نوشته ویلفرد مادلونگ، عثمان به بنی‌امیه که قوم و خویشش بودند بیش از حد امتیاز می‌داد، به‌طوری‌که نفوذ آنان روی وی سبب شد که با صحابهٔ محمد مانند ابوذر غفاری، عبدالله بن مسعود و عمار یاسر بدرفتاری کند. این موضوع و مسائل دیگر خشم مردم در مناطق مختلف حکومت اسلامی را در سال‌های ۶۵۰ و ۶۵۱ میلادی برانگیخت.[۲۵] بعد از اینکه مروان بن حکم، عموزادهٔ عثمان، به عنوان مشاور وی انتخاب شد، بر وی تسلط یافت. این امر باعث اعتراض بسیاری از صحابهٔ محمد به‌خصوص اعضای شورای انتخاب عثمان گردید. بسیاری از آنان به عثمان اعتراض نموده و حمایت خود را از وی قطع کردند.[۲۶]

این روش حکومت مخالفت‌های زیادی را برانگیخت. مخالفان او، عثمان را به خویشاوندسالاری و فساد متهم می‌کردند
بدین ترتیب، شورش علیه عثمان در استان‌ها و اقالیم مسلمانان ریشه زد، در نهایت سال ۳۴ هـ با آمدن کاروان حج به مدینه از سرزمین‌های اسلامی جرقه خورد.[۳۰] شورش‌ها بالا گرفت و معترضان از سه ناحیهٔ مختلف به مدینه آمدند. اولین گروهی که رسیده بود، مصریان بودند که سر کردهٔ آنان عبدالرحمن بن عدیس بود، این گروه روز جمعه به مسجدالنبی رفتند تا نماز جمعه را بخوانند. در این هنگام شورشیان با عثمان روبرو گردیدند و اعتراضات شدیداللحنی به وی کردند. عثمان با رویکردی صلح‌آمیز و آشتی‌جویانه، قول داد که تمامی اقدامات قبلی خود را لغو کند و والیان مناطق را عوض کند.
وی که در ابتدا حکم مجازات شورشیان را صادر کرده بود، وقتی که توسط پیک سریعی که توسط عبدالله بن سعد فرستاده شد، از قصد شورشیان آگاه شد، از آنجایی که به‌دلیل احتمال بازشدن راه برای خشونت دیگر قشرها، تمایلی به پذیرش شورشیان نداشت، به دیدار علی رفته و از او خواست که با شورشیان دیدار کرده و آن‌ها را وادار کند که به شهر و دیارشان بازگردند. عثمان ضمن اینکه خود را از این به بعد ملزم به پیروی از توصیه‌های علی می‌کرد، به وی اختیار تام داد تا هرگونه که می‌خواهد با شورشیان مذاکره کند. علی به وی یادآوری کرد که قبلاً هم با وی در این مورد صحبت کرده‌بود، ولی عثمان ترجیح داده‌بود که از مروان بن حکم و بنی‌امیه حرف‌شنوی کند. عثمان قول داد که از این پس، از آنان روی گردانده و از علی حرف‌شنوی کرده و دستور داد که دیگر انصار و مهاجران به علی بپیوندند. او همچنین از عمار خواست که به این گروه بپیوندد ولی وی این پیشنهاد را رد کرد

شورشیان خانهٔ عثمان را محاصره کردند،[۳۰] این گونه گذشت تا روز جمعه رسید، عثمان برای سخنرانی به بالای منبر رفت و در مورد شورشیان صحبت کرد؛ یکی از صحابه حرف وی را تأیید کرد و دیگر به حرفش اعتراض کرد که باعث نبرد در مسجد شد، عثمان در این بین زخمی شد و به خانه‌اش برده شد.[۳۳] عثمان چند روز در خانه‌اش محاصره بود و تعدادی از صحابه مشغول حفاظت از عثمان بوند مهم‌ترین آن‌ها حسن بن علی، عبدالله بن زبیر، مروان بن حکم و سعید بن عاص بود انقلاب گران به خانهٔ او حمله کردند و در خانه را آتش زند یکی از آن‌ها با غلاف شمشیر به سر عثمان ضربه زد،[۳۴] سپس با شمشیر عثمان را در تاریخ ۱۸ ذی‌الحجه سال ۳۵ هـ (۲۰ ژوئن سال ۶۵۶م) در حالی که ۸۲ سال داشت و از خلافتش ۱۲ سال می‌گذشت کشت.[۳۵]

سرانجام، عثمان توسط شورشیانی که از کوفه، مصر و بصره به مدینه آمدند، کشته شد. کشته شدن او نقطه عطفی در تاریخ مسلمانان بود و یکپارچگی سیاسی و مذهبی مسلمانان به پایان رسید و انشقاق‌ها و جنگ‌های داخلی بین آنان شروع شد.
یکی از صحابه پیامبر بود که در تاریخ ابتدای اسلام نقش بسیار گسترده‌ای داشت. او از اولین اسلام آورندگان و خلیفه سوم پس از عمر بود 
در زمان ابوبکر از افراد نزدیک به وی بوده و کاتب وی به شمار می‌آمد. در دوره عمر نیز از نفوذ قابل توجهی برخوردار بود و در آن شرایط نماینده بنی امیه به شمار می‌آمد.از کارهای عثمان جمع آوری قران و بوجود آوردن نسخه واحد برای قران بود. در دوران خلافت او قلمرو تصرف شده توسط مسلمانان به اوج خود در دوران خلافت رسید، این بزرگ شدن قلمرو اسلامی باعث بوجود آمدن مسایل تازهای در نحوه تعامل جامعه اولیه اسلامی و قلمروهای تازه بدست آمده اسلامی شد که عثمان که در آن زمان به پیری رسید بود نتوانست به خوبی از عهده این امر بربیاید. در زمان او دامنه قلمرو اسلامی به بلخ و قبرس رسید. او برای کنترل بیشتر اعضای خاندان خود را به امیری فرستاد. این روش حکومت مخالفتهای زیادی را برانگیخت.

/و من/ نمیدانم چرا فلان شخص آشنا گفت هندوستانآیا شهاب سنگی عظیم ۲ ماه دیگر زمین را نابود می‌کند؟

حضرت محمد (ص)

عمر، خلیفه دوم مسلمانان، شش سال بعد از بعثت، اسلام آورد. با این‌که او در بیشتر جنگ‌های پیامبر(ص) از بدر و احد تا حنین و... حضور داشت

خلیفه دوم بیش از هر شخصیت دیگری در فکر و اندیشه اهل سنت تأثیر داشت و همان‌گونه که دوره او از لحاظ تاریخی، مقطع بسیار مهمی در تاریخ اسلام به شمار می‌آید، فکر و عمل او نیز برای مسلمانان سنی مذهب اهمیت بسیار بالایی دارد.

خلیفه دوم، خود را دارای اختیارات زیادی می‌دانست

در اجرای حق،هیچ گاه ملاحظه خانواده،دوست،و … را نمی نمود

حضرت عمر رضی الله تعالی عنه با آن همه شدتی که داشت ولی به ضعفا، فقراء ومردم چنان ترحم ومهربانی داشت که کمتر در تاریخ دیده ایم،پس از اینکه مردم احساس کردند که عمر رضی الله عنه خلیفه گردیده،ایشان به منبر رفته چنین خطبه ایراد کردند:«ای مردم! سخت گیری وشدتی که من داشتم چند برابر شده است،زیرا سخت گیری های من نسبت به ستمگران وکسانی است که بر مسلمانی می تازد وتجاوز می کند،بر عکس من در برابر افراد دیندار وکسانی که بر خط خود استوار اند کاملاً نرم ومهربانم،من به هیچ کس اجازه نخواهم داد به کسی ستم کند
در سال ۱۸ هجری قمری که به ( قحطی مشهور شد) حضرت عمر رضی الله عنه سوگند یاد کرد که هرگز گوشت نخواهد خورد تا شکم اطفال مسلمانان سیر نشود معمولاً شتر،گاو وگوسفند در مسجد ذبح،وبرای فقرا توزیع می شد

حضرت عمر رضی الله عنه کار گزاران خود را شدیداً زیر نظر داشت،در انتخاب والیان مناطق ملاک های مهمی را مورد دقت قرار داده  وگزینش سختی می نمود،جدای از زهد،تقوی وخا ترسی،توان متولی در انجام مسؤلیت را هم از شرایط اساسی یک کار گزار می دانست،او اشخاصی را تعیین می کرد تا سیاست عدالت اجتماعی منبعث از اسلام را که او در صدر برنامه کارش قرار داده بود اجرا کنند،بنا به گفته دکترمحمد عماره ( عدالت اجتماعی عصر حضرت عمر رضی الله عنه عدالت محض یک صحابی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  نیست،بلکه عدالت خلیفه اسلام،زعیم دولت اسلامی وامیر المؤمنین است واین عدل یک موقف فردی ناشی از فکر شخصی،خصوصی و ویژه نیست،بلکه برای این عدل بستر سازی های لازم انجام شده بود وعدل دولت،قانون وجامعه بود واین عدل تجربه امتی بود که بزرکترین امپراطوری اسلامی را ساخته است).

مشرکان قریش برای آزار و اذیت پیامبر دست به چه کارهایی می زدند؟ مرحوم علی دوانی در این رابطه می گوید: قریش از سرزنش و آزار و تهدید و تحقیر پیغمبر خوددارى نداشتند، و این را آخرین کارى مى‏ دانستند که از آن راه کینه و رشک خود را نسبت به آن حضرت فرو نشانند، بدین گونه از وى در دشنام به خدایانشان انتقام بگیرند. گاهى او را دیوانه مى ‏خواندند، و زمانى خاک و خاشاک به سر و رویش مى ‏ریختند. یک روز ساحر و جادوگرش مى ‏دانستند و روز دیگر دروغگو و شاعر و داستان سرا مى ‏پنداشتند.
آخرین و بزرگ‌ ترین آزار قریش این بود که در اواخر دوران مکه برای کشتن پیامبر نقشه کشیدند. آن حضرت در مورد اذیت و آزاری که قریش نسبت به ایشان روا داشته بودند می‌ گفت: من در راه خدا، به قدری ترسانده شده‌ ام که کسی به این اندازه ترسانده نشده است و به قدری مورد اذیت و آزار قرار گرفته‌ ام که هیچ کس به آن اندازه مورد آزار قرار نگرفته است و مدت سی شبانه روز بر من و بلال می‌ گذشت که غذای کافی برای سیر کردن شکم خود نداشتیم، مگر غذای ناچیزی که بلال اندوخته بود.(6) پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با این که دارای شان و منزلت بزرگی بود، اما از نخستین روزهای دعوت علنی بار سنگین بلا و مشقت و رنج را بر دوش گرفت و از سوی بی‌ خردان قریش، مورد اذیت و آزار فراوانی قرار گرفت، به طوری که هر گاه از کنار مجالس آنان می‌گذشت او را مسخره می‌ کردند و می‌ گفتند: این پسر ابی کبشه(7) است که از آسمان با او سخن گفته می‌ شود و هم چنین یکی از آنان وقتی از کنار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گذشت با تمسخر می‌ گفت: امروز از آسمان برایت سخنی نازل نشده است؟!(8) آزار و اذیت قریش روز به روز بیشتر می شد‏ تا این که قرآن نازل می شود و می فرماید: «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ‏ ‏فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ‏».(9) «و ما می دانیم که سینه‌ ات از آن چه می گویند ، تنگ می شود (و از استهزاء و استهانت و الفاظ شرک آلودشان دلت به هم می آید) پس (به هنگام هجوم ناراحتی ها و اندوه ها متوسّل به تسبیح و تقدیس خدا شو و زبان) به حمد و ثنای پروردگارت بگشای و از زمره‌ سجده‌ کنندگان (و نمازگزاران) باش
بهمن 98 - حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیان/16قطعه عکس/ - حسام الدین شفیعیانامام حسین علیه السلام در مسافرتی به درختی رسیدند کهعکاس-حسام الدین شفیعیاندسته‌بندی حسام الدین شفیعیان-عکاسی - حسام الدین شفیعیان