بباران بیت بیت این غزل را
بخوانا بیت بیت این غزل را
برانا و بدانایی برانی
براندن در غزل شعری چکانی
چکاندم هم غزل هم شعر دیگر
قلم تق تق کنان بود تیر دیگر
بتیر از این غزل فکری دگر شو
بخوانو جملگی فکری دگر شو
===================
میان زندگی فصلی اقاقی
اقاقی جملگی فصلی خزانی
خزان در بر پائیز تا بهاران
به گل خو میکند فصلی قطاران
===================
شور در جمله همی شد غزلی نو
از بیت غزل سطری دگر غزلی نو
ما هم غزل خوان شبیم جمله غزل ها
از بعد دگر فصل دگر ماضی تکرار
شد شعر چراغانی از این ره که بگیریم
همره شویم توشه نیک بختی بگیریم
==================
حسام الدین شفیعیان
/کوچه دلتنگی زمین/
پنجره نورفشان خورشید میخندید
باران نغمه شدو خوش بارید
غزل از سرو شدو آسمان دلتنگ بود
شعر گم گشتو شاعر همی گم میگشت
در پی کوچه ی تردید کمی باران بود
ماه از پس پرده چرا نالان بود
غم برایش کمی لالایی
شعر برایش کمی حرف میشد
قصه سرفصل غرلهای دل او میشد
حسام الدین شفیعیان
عصر تمام تاریخ بود
ظهر شعر انگیز غروب تاریخی
میان شب شعر برای شاعری خسته
یا میان روز شعری دل خسته
کلمات شاعری شدن که میبافت بر دل خود کوک زندگی
سرفصل وصله از بهار زندگی
متساوی از دو قطب بر زمین
و تساوی از نیمکره از شعر بر زمین
پر از گشودن شعر تا سطر اول کلمه از بند جمله
خطوط منحنی از شعر میشد زندگی
یا ریلی از اشعاری در خود بر زندگی
حسام الدین شفیعیان